عشق و تلاش، همیشه تورا از پوستهی تکراری زندگی جدا کرده و برایت زندگیِ تازهای خلق میکند.
محمود دولتآبادی، از جمله افرادی است که برای رسیدن به آرزو و خواسته، تن به کارهای زیادی داده است. او متولد سال ۱۳۱۹ در دولتآباد است. دولتآباد روستایی است در سبزوار که درونمایهی بهترین آثار اوست.
او در کودکی، جدای از اینکه به تحصیل پرداخته، به کارهای زیادی از جمله کفاشی، سلمانی و کارگری پرداخته تا مشکلات هزینهی تحصیل را برای خود هموار کند.
از همان سالهای نوجوانی، تخیل، داستانها و واژگان برایش جنبهی مقدسی داشته و شروع به نوشتن را از همان ابتدای نوجوانی آغاز کرده بود.
در کنار نوشتن، سودای تئاتر نیز در سرش پرورده میشد و اورا به فکر فرو میبرد.
هنر، عزم اورا جزم کرد که در نهایت ۲۰ سالگی محل زندگی را ترک کرده و به تهران سفر کرد.
او در تهران، برای گذراندن زندگی در یک چاپخانه مشغول کار شده و تئاتر را به صورت حرفهای دنبال کرد.
پس از مدتی که خود را غرق در دنیای تئاتر دید، احساس نیاز به نوشتن و نویسندگی در روحش شعله کشید و ناگهانی تئاتر را کنار گذاشته و به نوشتن، علاقه اول خود بازگشت.
او در ابتدا نوشتههایش را در مجلات چاپ کرد و پس از چندین سال حرفهای نوشتن، خود را در ردیف داستاننویسان مطرح ایران معرفی کرد.
تمام آثار او در قالب رئال نوشته شده و از دنیای پیرامون خود وام گرفته است. زندگی، عشق، فقر، تنهایی و دلتنگی تقریباً در تمام نوشتههای او به چشم میخورد.
بهترین مثالی که میتوان برای تاثیر تجربههای شخصی نویسنده در آثارش مثال زد، نقش روستا در داستانهای اوست.
میتوان به این اشاره کرد که حداقل در دو داستان معروف خود، کلیدر و جای خالی سلوچ، روستا و دغدغهی اهالی روستا به چشم میخورد.
از جمله آثار او میتوان اشاره کرد به :
_ «تهِ شب» اولین داستان دولتآبادی
_ «نون نوشتن»
_ «بنی آدم»
_ «کلیدر» طولانیترین داستان فارسی
_ «جای خالی سلوچ»
_ «طریق بسمل شدن»
_ «روزگار سپری شدهی مردم سالخورده»
_ «سلوک»
_ «روز و شب یوسف»
_ «آن مادیان سرخ یال»
_ « کارنامه سپنج» مجموعه داستان کوتاه و نمایشنامه