دیوان حافظ شامل حدود 500 غزل با موضوعات مختلف اعم از عرفان، عشق و اعتراض است. حافظ علاوه بر اشعاری با ماهیت فلسفی و عرفانی عمیق، چندین شعر اعتراضی نیز برای حاکمان شیراز نوشت. اشعاری در وصف طبیعت، اشعاری با مضامین اخلاقی و اشعاری که آگاهی اجتماعی وی را آشکار می سازد.
موضوع اصلی که بر همه موضوعات دیگر تأثیر می گذارد و در جهان شاعرانه حافظ جایگاهی غیرمعمول دارد، عشق است. بر اساس آموزه صوفیانه، عشق به یک فرآیند شهودی اشاره دارد که مستلزم تلاش بی وقفه و خلاقانه فرد بشر برای خودسازی است. این فرایند از طریق وحدت اساسی عاشق و معشوق رخ می دهد که به فنای اولی در دومی ختم می شود. معشوق با رسیدن به فنا، به ویژگی های معشوق می رسد و در نهایت به ابدیت (بقاء) پی می برد. به عبارت دیگر، راه ابدیت از طریق فنا است.
این محبوب کیست؟ آیا معشوق روحانی است یا زمینی؟ دانشمندان مدتهاست در مورد این که معشوق حافظ الهی است یا انسانی، شاهزاده است یا عادی، مرد است یا زن، با یکدیگر اختلاف نظر دارند. در زمان حافظ، عشق دنیوی و زمینی و عشق عرفانی و آسمانی از نظر نمادین غیرقابل تشخیص بودند. این امر به ویژه در غزلهای حافظ بسیار مشهود است، جایی که عبارات وابسته به عشق شهوانی که عشق انسان را مشخص می کند، اغلب برای تعریف معبود الهی، مورد استفاده قرار گرفته است. در برخی از اشعار، حافظ به وضوح حاکم دنیوی یا شاهزاده را با استفاده از عباراتی شبیه به معبود الهی از یک سو و محبوب زمینی از سوی دیگر ستایش می کند.
غزل زیر یکی از معدود اشعار دیوان حافظ است که از ابتدا تا انتها از ساختار روایی برخوردار است. در این غزل، حافظ عشق را محترم می شمارد و می داند که از قبل از ابدیت همراه با جوهر انسان شکل گرفته است. لحظه شهودی تجلی معشوق (در این مورد، لحظه ای که معشوق الهی احساساتی را در قلب سالک برانگیخته است) همزمان با ظهور یک عشق همه جانبه است که کل جهان را به آتش می کشد:
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.