صفحه 16 کتاب:
بیشتر خبرهای زندگی مانند تولد یک نوزاد، نامزدی یک زوج و تصادف غم انگیز در نیمه شب را با تلفن به آدم می دهند. بیشتر اتفاق های مهم سفر زندگی آدمی را، چه خوب و چه بد، با صدای تلفن خبر می دهند.
صفحه 21 کتاب:
باید دوباره از نو شروع کنی. همه همین را می گویند. اما زندگی مثل بازی شطرنج نیست و وقتی عزیزی از دست می رود، نمی توان از نو شروع کرد. زندگی کردن در چنین شرایطی، بیشتر ” ادامه دادن بدون آن عزیز” است تا یک شروع دوباره. همسر سالی از دست رفته بود. او پس از یک بیهوشی طولانی از دنیا رفته بود. به گفته بیمارستان، او در اولین روز تابستان، وقتی هوا توفانی بود و به شدت رعد و برق می زد، جان داده بود. سالی آن موقع هنوز در زندان بود. نُه هفته به آزادی اش باقی مانده بود. وقتی به او خبر دادند، همه بدنش بی حس شد. مثل این بود که روی کره ماه ایستاده باشی و ناگهان به تو خبر بدهند زمین ویران شده است.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.